پمپاژ ناسیونالیسم افراطی و مقدمهای بر نژادپرستی
سابقه گزارشگری ورزشی در ایران به سال 1337 بازمی گردد. زمانی که تلویزیون ملی افتتاح شده بود و مسابقات ورزشی را پخش می کرد. نخستین فردی که در این حوزه به سرعت نامدار شد مرحوم «عطالله بهمنش» بود. مردی ادیب، خوش سخن، آشنا به زبان و ادبیات فارسی، مسلط به دایره لغات بالا و با هوش در استفاده از کلمات در زمان مناسب. او همچنین آهنگ صدای ویژه ای داشت و هیجان رقابت را به درستی به مخاطب منتقل می کرد. اغراقی در کلامش نبود و براستی همان چاشنی خوشمزه غذا بود. بهمنش البته در کنار تمام این خصوصیتها، به انواع ورزشها نیز مسلط بود. قوانین را می شناخت. سوابق ورزشی را می دانست و اگر نکته ای بیان می کرد، براساس دانشی بود که در آن رشته ورزشی داشته است. پس از او گزارشگران دیگری پا به عرصه تلویزیون گذاشتند و کم کم گزارشگران بجای گزارش تمام رشتههای ورزشی، به صورت تخصصی هر یک در یک رشته شروع به فعالیت کردند.
در دهههای اخیر هم شاید سرآمد گزارشگران ورزشی کشور عادل فردوسی پور باشد که سبکی جدید در گزارشهای فوتبال ایجاد و محبوبیتی فراگیر برای خود دست و پا کرد. فردوسی پور نیز همان ویژگی های بهمنش را داشت. نخست اینکه بر رشته ای که گزارش میکرد بسیار مسلط بود. زبان فارسی امروزی را بر اساس مخاطبان نسل جدیدش خوب می شناخت و هیجاناتش براساس هیجانات فوتبال بالا و پایین می شد. از همه مهمتر اینکه بجای پرداختن به جنبه های ناسیونالیستی ورزش، فوتبال را برای خود فوتبال گزارش می کرد.
نقش خطرناک گزارشگر ورزشی
گزارشگری ورزشی گزارش دقیق روایت است. گزارش آنچه اتفاق می افتد. گزارش واقعه، بی کم و کاست. گزارشگری ورزشی تلاش بر فهم مخاطب از واقعه دارد. اینکه در میدان چه اتفاقی می افتد. گزارشگری ورزشی دیدن یک مسابقه را برای مخاطب آسان و لذت بخش می کند.
اما آنچه امروز به وفور و در حد افراطی خود به ویژه در صدا و سیما منتشر می شود، گزارشگران ورزشی هستند که گویا تنها ماموریتشان پمپاژ «احساسات ملی گرایانه افراطی» در بین مردم است. گویا آنها وظیفه چسب زدن به بخشهای مختلف جامعه از هم گسسته را دارند. به هر شکلی در پی افزایش روحیه ملی هستند. کار بسیاری از آنها از گزارش ورزشی گذشته است. از هر صد کلمهای که بیان میکنند، بیش از نیمی از آنها القاب و صفت هایی است که گویی «فردوسی» «نبرد فریدون و ضحاک» را «نقالی» می کند. این تازه همه ماجرا نیست. خدا نکند که صحنه مشکوکی بوجود آید و داور بخت برگشته خطایی داشته باشد. چنان توهمات «دایی جان ناپلونی» را به ملت پمپاژ می کنند که تماشاگر بی خبر از همه جا که در گوشه و کنار کشور از دریچه تلویزیون مسابقات را تماشا می کند با خودش می گوید «بله، همه دنیا در برابر ایران ما ایستادهاند تا شاخ ما را بشکنند و سرمان را به طاق بکوبند». بعدا کاشف به عمل می آید که خیر، کار داور درست بوده و این کشتی گیر، وزنهبردار و یا تکواندوکار ما بوده که خطا کرده است، اما «نوشدارو پس از مرگ سهراب» چه سود. گزارشگر در زمان حادثه اطلاعات غلط را به میلیونها هموطن مخاطره کرده، احساسات مردم را جریحه دار کرده و توهم اینکه همه دنیا در برابر ایران صف بسته اند را نهادینه کرده و این مهم به راحتی جبران پذیر نیست.
ناسیونالیزم افراطی، مقدمه نژادپرستی
آنچه بسیاری از گزارشگران امروز ورزش ما انجام می دهند که گزارشگری نیست و نوعی دمیدن به آتش ناسیونالیزم افراطی است. تشدید احساسات وطن پرستانه. تهییج عواطف ملی گرایانه شدید. اگر این احساسات در سطح وطن پرستی (Patriotism) باشد، مایه استحکام و دفاع ملی است و به توسعه اجتماعی کشور کمک می کند و بسیار ضروری است، اما وقتی پا به عرصه ناسیونالیسم می گذارد، می تواند زمینه ساز جریانهای افراطی و نژادپرستی (Racism) شود که بسیار برای جامعه خطرناک است. بنابراین نقش گزارشگران ورزشی در جریان رقابت یک مسابقه ورزشی تا این اندازه میتواند خطیر باشد. گزارشگر باید رقابت را به درستی گزارش کند، بدون حب و بعض، نه براساس احساسات عنان از کف داده و نداشتن اطلاعات دقیق از قوانین، اطلاعات غلط به مردم دهد و «تشویش اذهان عمومی» کند. این اتفاقی است که بارها و بارها در رسانه ملی افتاده و کسی نیست که این اشتباهات را تصحیح کند.
258 258