۱۰ فعل عربی پرکاربرد با معنی: راهنمای جامع زبان آموزان

چند فعل عربی با معنی
برای هر زبان آموزی که در مسیر یادگیری زبان عربی گام برمی دارد، درک و تسلط بر افعال اساسی ترین گام است. این اجزای حیاتی جمله، ستون فقرات هر گفت وگو و نوشته را تشکیل می دهند و به زبان آموز امکان می دهند تا ایده ها و مفاهیم را به درستی بیان کند. این مقاله جامع با هدف هموار کردن این مسیر برای شما طراحی شده است و بیش از ۱۰۰ فعل پرکاربرد زبان عربی را با معانی دقیق فارسی، صرف اولیه در زمان های ماضی، مضارع و امر، و مثال های کاربردی ارائه می دهد تا همراهی با آن ها ملموس تر باشد.
افرادی که به تقویت مهارت های مکالمه، درک مطلب، یا ترجمه متون ساده عربی علاقه دارند، می توانند این لیست از افعال را به عنوان یک منبع قابل اعتماد برای مکالمات روزمره و درک متون پایه عربی مورد استفاده قرار دهند. این مجموعه از افعال با تمرکز بر زبان عربی فصیح (استاندارد) آماده شده است و می تواند برای دانش آموزان، دانشجویان و تمامی علاقه مندان به زبان عربی سودمند باشد.
چرا یادگیری افعال پرکاربرد عربی ضروری است؟
در دنیای زبان، افعال نقش محوری دارند؛ آن ها اعمال، حالات، و رخدادها را بیان می کنند. وقتی یک زبان آموز بر افعال پرکاربرد تسلط پیدا می کند، گویی دریچه ای نو به سوی ارتباط با دنیای عرب زبانان به روی او گشوده می شود. این تسلط نه تنها توانایی آنها در برقراری ارتباطات روزمره را افزایش می دهد، بلکه به درک عمیق تر متون، اخبار و محتوای غنی عربی نیز کمک شایانی می کند. یادگیری این افعال امکان پایه ریزی ساختار جملات صحیح را فراهم می آورد و اعتماد به نفس زبان آموزان را در استفاده از زبان عربی بالا می برد.
تمرکز بر پرکاربردترین افعال به معنای صرفه جویی در زمان و انرژی است؛ به جای سرگردانی در میان هزاران فعل، می توان انرژی خود را بر روی افعالی متمرکز کرد که بیشترین بازدهی را در مکالمه و درک مطلب دارند. این رویکرد هدفمند، مسیر یادگیری را هموارتر و لذت بخش تر می سازد.
دسته بندی افعال پرکاربرد عربی با معنی، صرف و مثال
برای سهولت در یادگیری و کاربرد، افعال پرکاربرد زبان عربی در دسته بندی های موضوعی ارائه شده اند. هر فعل به همراه مصدر (در صورت رایج بودن)، شکل های ماضی، مضارع و امر (صیغه مفرد مذکر غایب برای ماضی و مضارع، و صیغه مفرد مذکر مخاطب برای امر)، و مثال های کاربردی آورده شده است. این دسته بندی ها به زبان آموزان کمک می کند تا افعال را در بافت های معنایی مشخصی فرا بگیرند و به طور مؤثرتری از آن ها استفاده کنند.
افعال مربوط به فعالیت های روزمره
این دسته شامل افعالی است که هر روزه در زندگی ما به کار می روند و انجام کارهای عادی را بیان می کنند.
۱. أَكَلَ / يَأْكُلُ / كُلْ (خوردن)
- ماضی: أَكَلَ (خورد)
- مضارع: يَأْكُلُ (می خورد)
- امر: كُلْ (بخور)
- مثال: يَأْكُلُ الطِّفْلُ التُّفَّاحَةَ. (کودک سیب را می خورد.)
۲. شَرِبَ / يَشْرَبُ / اِشْرَبْ (نوشیدن)
- ماضی: شَرِبَ (نوشید)
- مضارع: يَشْرَبُ (می نوشد)
- امر: اِشْرَبْ (بنوش)
- مثال: شَرِبَتْ الْفَتَاةُ الْماءَ. (دختر آب را نوشید.)
۳. ذَهَبَ / يَذْهَبُ / اِذْهَبْ (رفتن)
- ماضی: ذَهَبَ (رفت)
- مضارع: يَذْهَبُ (می رود)
- امر: اِذْهَبْ (برو)
- مثال: يَذْهَبُ الْوَلَدُ إِلَى الْمَدْرَسَةِ. (پسر به مدرسه می رود.)
۴. جَلَسَ / يَجْلِسُ / اِجْلِسْ (نشستن)
- ماضی: جَلَسَ (نشست)
- مضارع: يَجْلِسُ (می نشیند)
- امر: اِجْلِسْ (بنشین)
- مثال: جَلَسَ الرَّجُلُ عَلَى الْكُرْسِيِّ. (مرد روی صندلی نشست.)
۵. قَامَ / يَقُومُ / قُمْ (بلند شدن)
- ماضی: قَامَ (بلند شد)
- مضارع: يَقُومُ (بلند می شود)
- امر: قُمْ (بلند شو)
- مثال: قَامَ الطَّالِبُ لِلْمُعَلِّمِ. (دانش آموز برای معلم بلند شد.)
۶. نَامَ / يَنَامُ / نَمْ (خوابیدن)
- ماضی: نَامَ (خوابید)
- مضارع: يَنَامُ (می خوابد)
- امر: نَمْ (بخواب)
- مثال: يَنَامُ الطِّفْلُ فِي سَرِيرِهِ. (کودک در تخت خود می خوابد.)
۷. اِسْتَيْقَظَ / يَسْتَيْقِظُ / اِسْتَيْقِظْ (بیدار شدن)
- ماضی: اِسْتَيْقَظَ (بیدار شد)
- مضارع: يَسْتَيْقِظُ (بیدار می شود)
- امر: اِسْتَيْقِظْ (بیدار شو)
- مثال: يَسْتَيْقِظُ الْعَامِلُ فِي الصَّبَاحِ الْبَاكِرِ. (کارگر صبح زود بیدار می شود.)
۸. قَرَأَ / يَقْرَأُ / اِقْرَأْ (خواندن)
- ماضی: قَرَأَ (خواند)
- مضارع: يَقْرَأُ (می خواند)
- امر: اِقْرَأْ (بخوان)
- مثال: يَقْرَأُ الْقُرْآنَ كُلَّ يَوْمٍ. (او هر روز قرآن می خواند.)
۹. كَتَبَ / يَكْتُبُ / اُكْتُبْ (نوشتن)
- ماضی: كَتَبَ (نوشت)
- مضارع: يَكْتُبُ (می نویسد)
- امر: اُكْتُبْ (بنویس)
- مثال: كَتَبَ الطَّالِبُ الْوَاجِبَ. (دانش آموز تکلیف را نوشت.)
۱۰. عَمِلَ / يَعْمَلُ / اِعْمَلْ (کار کردن)
- ماضی: عَمِلَ (کار کرد)
- مضارع: يَعْمَلُ (کار می کند)
- امر: اِعْمَلْ (کار کن)
- مثال: يَعْمَلُ الْمُهَنْدِسُ بِجِدٍّ. (مهندس با جدیت کار می کند.)
۱۱. غَسَلَ / يَغْسِلُ / اِغْسِلْ (شستن)
- ماضی: غَسَلَ (شست)
- مضارع: يَغْسِلُ (می شوید)
- امر: اِغْسِلْ (بشوی)
- مثال: غَسَلَتِ الْأُمُّ الْمَلَابِسَ. (مادر لباس ها را شست.)
۱۲. نَظَّفَ / يُنَظِّفُ / نَظِّفْ (تمیز کردن)
- ماضی: نَظَّفَ (تمیز کرد)
- مضارع: يُنَظِّفُ (تمیز می کند)
- امر: نَظِّفْ (تمیز کن)
- مثال: يُنَظِّفُ الْعَامِلُ الْغُرْفَةَ. (کارگر اتاق را تمیز می کند.)
۱۳. لَبِسَ / يَلْبَسُ / اِلْبَسْ (پوشیدن)
- ماضی: لَبِسَ (پوشید)
- مضارع: يَلْبَسُ (می پوشد)
- امر: اِلْبَسْ (بپوش)
- مثال: يَلْبَسُ الرَّجُلُ مَلَابِسَهُ الْجَدِيدَةَ. (مرد لباس های جدید خود را می پوشد.)
۱۴. خَلَعَ / يَخْلَعُ / اِخْلَعْ (درآوردن)
- ماضی: خَلَعَ (درآورد)
- مضارع: يَخْلَعُ (در می آورد)
- امر: اِخْلَعْ (در بیاور)
- مثال: خَلَعَ الْحِذَاءَ قَبْلَ دُخُولِ الْبَيْتِ. (او قبل از ورود به خانه کفش را درآورد.)
۱۵. طَبَخَ / يَطْبُخُ / اُطْبُخْ (پختن)
- ماضی: طَبَخَ (پخت)
- مضارع: يَطْبُخُ (می پزد)
- امر: اُطْبُخْ (بپز)
- مثال: طَبَخَتِ الْأُمُّ الْعَشَاءَ. (مادر شام را پخت.)
افعال مربوط به تعاملات و ارتباطات
این گروه از افعال برای توصیف ارتباطات و تعاملات روزمره بین افراد به کار می روند.
۱۶. قَالَ / يَقُولُ / قُلْ (گفتن)
- ماضی: قَالَ (گفت)
- مضارع: يَقُولُ (می گوید)
- امر: قُلْ (بگو)
- مثال: قَالَ الْمُعَلِّمُ لِلطَّالِبِ: اِجْلِسْ. (معلم به دانش آموز گفت: بنشین.)
۱۷. سَمِعَ / يَسْمَعُ / اِسْمَعْ (شنیدن)
- ماضی: سَمِعَ (شنید)
- مضارع: يَسْمَعُ (می شنود)
- امر: اِسْمَعْ (بشنو)
- مثال: سَمِعْنَا الْأَذَانَ. (ما اذان را شنیدیم.)
۱۸. رَأَى / يَرَى / رَ (دیدن)
- ماضی: رَأَى (دید)
- مضارع: يَرَى (می بیند)
- امر: رَ (ببین)
- مثال: رَأَى الْوَلَدُ الْقِطَّةَ فِي الشَّارِعِ. (پسر گربه را در خیابان دید.)
۱۹. سَأَلَ / يَسْأَلُ / اِسْأَلْ (پرسیدن)
- ماضی: سَأَلَ (پرسید)
- مضارع: يَسْأَلُ (می پرسد)
- امر: اِسْأَلْ (بپرس)
- مثال: سَأَلَ الطَّالِبُ الْمُعَلِّمَ سُؤَالًا. (دانش آموز از معلم سوالی پرسید.)
۲۰. أَجَابَ / يُجِيبُ / أَجِبْ (جواب دادن)
- ماضی: أَجَابَ (جواب داد)
- مضارع: يُجِيبُ (جواب می دهد)
- امر: أَجِبْ (جواب بده)
- مثال: أَجَابَ الطَّالِبُ عَلَى السُّؤَالِ بِسُرْعَةٍ. (دانش آموز سریعاً به سوال جواب داد.)
۲۱. تَكَلَّمَ / يَتَكَلَّمُ / تَكَلَّمْ (صحبت کردن)
- ماضی: تَكَلَّمَ (صحبت کرد)
- مضارع: يَتَكَلَّمُ (صحبت می کند)
- امر: تَكَلَّمْ (صحبت کن)
- مثال: يَتَكَلَّمُ الْمُدِيرُ مَعَ الْمُوَظَّفِينَ. (مدیر با کارمندان صحبت می کند.)
۲۲. أَعْطَى / يُعْطِي / أَعْطِ (دادن)
- ماضی: أَعْطَى (داد)
- مضارع: يُعْطِي (می دهد)
- امر: أَعْطِ (بده)
- مثال: أَعْطَى الْأَبُ هَدِيَّةً لِابْنِهِ. (پدر به پسرش هدیه داد.)
۲۳. أَخَذَ / يَأْخُذُ / خُذْ (گرفتن)
- ماضی: أَخَذَ (گرفت)
- مضارع: يَأْخُذُ (می گیرد)
- امر: خُذْ (بگیر)
- مثال: أَخَذَ الْكِتَابَ مِنَ الْمَكْتَبَةِ. (او کتاب را از کتابخانه گرفت.)
۲۴. اِشْتَرَى / يَشْتَرِي / اِشْتَرِ (خریدن)
- ماضی: اِشْتَرَى (خرید)
- مضارع: يَشْتَرِي (می خرد)
- امر: اِشْتَرِ (بخر)
- مثال: اِشْتَرَى الْرَّجُلُ سَيَّارَةً جَدِيدَةً. (مرد یک ماشین جدید خرید.)
۲۵. بَاعَ / يَبِيعُ / بِعْ (فروختن)
- ماضی: بَاعَ (فروخت)
- مضارع: يَبِيعُ (می فروشد)
- امر: بِعْ (بفروش)
- مثال: بَاعَ التَّاجِرُ الْبِضَاعَةَ بِسِعْرٍ مُنْخَفِضٍ. (تاجر کالا را با قیمت پایینی فروخت.)
افعال مربوط به احساسات و وضعیت ها
این دسته افعالی را شامل می شود که احساسات درونی، حالت های وجودی یا وضعیت های روحی را بیان می کنند.
۲۶. أَحَبَّ / يُحِبُّ / أَحْبِبْ (دوست داشتن)
- ماضی: أَحَبَّ (دوست داشت)
- مضارع: يُحِبُّ (دوست دارد)
- امر: أَحْبِبْ (دوست بدار)
- مثال: يُحِبُّ الْأَطْفَالُ اللَّعِبَ فِي الْحَدِيقَةِ. (کودکان بازی کردن در پارک را دوست دارند.)
۲۷. شَعَرَ / يَشْعُرُ / اِشْعُرْ (احساس کردن)
- ماضی: شَعَرَ (احساس کرد)
- مضارع: يَشْعُرُ (احساس می کند)
- امر: اِشْعُرْ (احساس کن)
- مثال: شَعَرْتُ بِالْفَرَحِ الْعَظِيمِ. (احساس شادی بزرگی کردم.)
۲۸. تَعَجَّبَ / يَتَعَجَّبُ / تَعَجَّبْ (تعجب کردن)
- ماضی: تَعَجَّبَ (تعجب کرد)
- مضارع: يَتَعَجَّبُ (تعجب می کند)
- امر: تَعَجَّبْ (تعجب کن)
- مثال: تَعَجَّبَ الْجَمِيعُ مِنْ قُوَّةِ عَزِيمَتِهِ. (همه از قدرت اراده او تعجب کردند.)
۲۹. ضَحِكَ / يَضْحَكُ / اِضْحَكْ (خندیدن)
- ماضی: ضَحِكَ (خندید)
- مضارع: يَضْحَكُ (می خندد)
- امر: اِضْحَكْ (بخند)
- مثال: يَضْحَكُ الطِّفْلُ بِصَوْتٍ عَالٍ. (کودک با صدای بلند می خندد.)
۳۰. بَكَى / يَبْكِي / اِبْكِ (گریه کردن)
- ماضی: بَكَى (گریه کرد)
- مضارع: يَبْكِي (گریه می کند)
- امر: اِبْكِ (گریه کن)
- مثال: بَكَى الْوَلَدُ لِفَقْدِ لُعْبَتِهِ. (پسر برای گم شدن اسباب بازی اش گریه کرد.)
۳۱. كَانَ / يَكُونُ / كُنْ (بودن)
- ماضی: كَانَ (بود)
- مضارع: يَكُونُ (هست / می شود)
- امر: كُنْ (باش)
- مثال: كُنْ طَبِيبًا فِي الْمُسْتَقْبَلِ. (در آینده پزشک باش.)
۳۲. اِسْتَطَاعَ / يَسْتَطِيعُ / اِسْتَطِعْ (توانستن)
- ماضی: اِسْتَطَاعَ (توانست)
- مضارع: يَسْتَطِيعُ (می تواند)
- امر: اِسْتَطِعْ (بتوان)
- مثال: يَسْتَطِيعُ الطَّالِبُ حَلَّ الْمُشْكِلَةِ. (دانش آموز می تواند مسئله را حل کند.)
افعال مربوط به تغییر و توسعه
این بخش به افعالی می پردازد که فرآیند دگرگونی، پیشرفت، یا ایجاد چیزهای جدید را نشان می دهند.
۳۳. تَعَلَّمَ / يَتَعَلَّمُ / تَعَلَّمْ (یاد گرفتن)
- ماضی: تَعَلَّمَ (یاد گرفت)
- مضارع: يَتَعَلَّمُ (یاد می گیرد)
- امر: تَعَلَّمْ (یاد بگیر)
- مثال: يَتَعَلَّمُ الطَّالِبُ لُغَةً جَدِيدَةً. (دانش آموز زبان جدیدی یاد می گیرد.)
۳۴. عَلَّمَ / يُعَلِّمُ / عَلِّمْ (یاد دادن)
- ماضی: عَلَّمَ (یاد داد)
- مضارع: يُعَلِّمُ (یاد می دهد)
- امر: عَلِّمْ (یاد بده)
- مثال: يُعَلِّمُ الْأُسْتَاذُ طُلَّابَهُ الْعُلُومَ. (استاد به شاگردانش علوم را یاد می دهد.)
۳۵. نَجَحَ / يَنْجَحُ / اِنْجَحْ (موفق شدن)
- ماضی: نَجَحَ (موفق شد)
- مضارع: يَنْجَحُ (موفق می شود)
- امر: اِنْجَحْ (موفق شو)
- مثال: نَجَحَ فِي الاِمْتِحَانِ. (او در امتحان موفق شد.)
۳۶. فَشِلَ / يَفْشَلُ / اِفْشَلْ (شکست خوردن)
- ماضی: فَشِلَ (شکست خورد)
- مضارع: يَفْشَلُ (شکست می خورد)
- امر: اِفْشَلْ (شکست بخور)
- مثال: لَا تَفْشَلْ أَبَدًا فِي حَيَاتِكَ. (هرگز در زندگی ات شکست نخور.)
۳۷. تَغَيَّرَ / يَتَغَيَّرُ / تَغَيَّرْ (تغییر کردن)
- ماضی: تَغَيَّرَ (تغییر کرد)
- مضارع: يَتَغَيَّرُ (تغییر می کند)
- امر: تَغَيَّرْ (تغییر کن)
- مثال: يَتَغَيَّرُ الْجَوُّ فِي فَصْلِ الْخَرِيفِ. (آب و هوا در فصل پاییز تغییر می کند.)
۳۸. غَيَّرَ / يُغَيِّرُ / غَيِّرْ (تغییر دادن)
- ماضی: غَيَّرَ (تغییر داد)
- مضارع: يُغَيِّرُ (تغییر می دهد)
- امر: غَيِّرْ (تغییر بده)
- مثال: غَيِّرْ رَأْيَكَ فِي هَذَا الْأَمْرِ. (نظرت را در این مورد تغییر بده.)
۳۹. صَنَعَ / يَصْنَعُ / اِصْنَعْ (ساختن)
- ماضی: صَنَعَ (ساخت)
- مضارع: يَصْنَعُ (می سازد)
- امر: اِصْنَعْ (بساز)
- مثال: صَنَعَ النَّجَّارُ كُرْسِيًّا خَشَبِيًّا. (نجار یک صندلی چوبی ساخت.)
۴۰. بَدَأَ / يَبْدَأُ / اِبْدَأْ (شروع کردن)
- ماضی: بَدَأَ (شروع کرد)
- مضارع: يَبْدَأُ (شروع می کند)
- امر: اِبْدَأْ (شروع کن)
- مثال: بَدَأَ الدَّرْسُ فِي السَّاعَةِ الثَّامِنَةِ. (درس در ساعت هشت شروع شد.)
۴۱. اِنْتَهَى / يَنْتَهِي / اِنْتَهِ (تمام شدن)
- ماضی: اِنْتَهَى (تمام شد)
- مضارع: يَنْتَهِي (تمام می شود)
- امر: اِنْتَهِ (تمام کن)
- مثال: اِنْتَهَتِ الْمُبَارَاةُ بِتَعَادُلِ الْفَرِيقَيْنِ. (بازی با تساوی دو تیم به پایان رسید.)
۴۲. أَنْهَى / يُنْهِي / أَنْهِ (تمام کردن)
- ماضی: أَنْهَى (تمام کرد)
- مضارع: يُنْهِي (تمام می کند)
- امر: أَنْهِ (تمام کن)
- مثال: أَنْهَيْتُ عَمَلِي مُبَكِّرًا. (کارم را زودتر تمام کردم.)
افعال مربوط به زمان و حرکت
این افعال به مفهوم زمان و جابه جایی در فضا اشاره دارند و برای توصیف حرکت و گذر زمان به کار می روند.
۴۳. سَافَرَ / يُسَافِرُ / سَافِرْ (سفر کردن)
- ماضی: سَافَرَ (سفر کرد)
- مضارع: يُسَافِرُ (سفر می کند)
- امر: سَافِرْ (سفر کن)
- مثال: سَافَرَ أَبِي إِلَى مَدِينَةٍ أُخْرَى. (پدرم به شهر دیگری سفر کرد.)
۴۴. اِنْتَظَرَ / يَنْتَظِرُ / اِنْتَظِرْ (منتظر شدن)
- ماضی: اِنْتَظَرَ (منتظر شد)
- مضارع: يَنْتَظِرُ (منتظر می شود)
- امر: اِنْتَظِرْ (منتظر شو)
- مثال: اِنْتَظَرْتُ صَدِيقِي سَاعَةً كَامِلَةً. (یک ساعت کامل منتظر دوستم شدم.)
۴۵. رَجَعَ / يَرْجِعُ / اِرْجِعْ (بازگشتن)
- ماضی: رَجَعَ (بازگشت)
- مضارع: يَرْجِعُ (بازمی گردد)
- امر: اِرْجِعْ (بازگرد)
- مثال: رَجَعَ الْمُسَافِرُ إِلَى وَطَنِهِ. (مسافر به وطنش بازگشت.)
۴۶. مَشَى / يَمْشِي / اِمْشِ (راه رفتن)
- ماضی: مَشَى (راه رفت)
- مضارع: يَمْشِي (راه می رود)
- امر: اِمْشِ (راه برو)
- مثال: يَمْشِي الرَّجُلُ عَلَى الرَّصِيفِ. (مرد روی پیاده رو راه می رود.)
۴۷. نَزَلَ / يَنْزِلُ / اِنْزِلْ (پایین آمدن)
- ماضی: نَزَلَ (پایین آمد)
- مضارع: يَنْزِلُ (پایین می آید)
- امر: اِنْزِلْ (پایین بیا)
- مثال: نَزَلَ الْمَطَرُ مِنْ السَّمَاءِ. (باران از آسمان بارید.)
۴۸. صَعِدَ / يَصْعَدُ / اِصْعَدْ (بالا رفتن)
- ماضی: صَعِدَ (بالا رفت)
- مضارع: يَصْعَدُ (بالا می رود)
- امر: اِصْعَدْ (بالا برو)
- مثال: صَعِدَ الْجَبَلَ بِصُعُوبَةٍ. (او با سختی از کوه بالا رفت.)
۴۹. دَخَلَ / يَدْخُلُ / اُدْخُلْ (وارد شدن)
- ماضی: دَخَلَ (وارد شد)
- مضارع: يَدْخُلُ (وارد می شود)
- امر: اُدْخُلْ (وارد شو)
- مثال: دَخَلَ الطَّالِبُ الْفَصْلَ. (دانش آموز وارد کلاس شد.)
۵۰. خَرَجَ / يَخْرُجُ / اُخْرُجْ (خارج شدن)
- ماضی: خَرَجَ (خارج شد)
- مضارع: يَخْرُجُ (خارج می شود)
- امر: اُخْرُجْ (خارج شو)
- مثال: خَرَجَ الْأَبُ مِنَ الْبَيْتِ. (پدر از خانه خارج شد.)
افعال ذهنی و شناختی
این افعال به فرآیندهای فکری، درک و شناخت اشاره دارند و توانایی های ذهنی را بیان می کنند.
۵۱. عَلِمَ / يَعْلَمُ / اِعْلَمْ (دانستن)
- ماضی: عَلِمَ (دانست)
- مضارع: يَعْلَمُ (می داند)
- امر: اِعْلَمْ (بدان)
- مثال: يَعْلَمُ الْأُسْتَاذُ جَمِيعَ الْإِجَابَاتِ. (استاد تمام جواب ها را می داند.)
۵۲. فَهِمَ / يَفْهَمُ / اِفْهَمْ (فهمیدن)
- ماضی: فَهِمَ (فهمید)
- مضارع: يَفْهَمُ (می فهمد)
- امر: اِفْهَمْ (بفهم)
- مثال: فَهِمَ الطَّالِبُ الدَّرْسَ جَيِّدًا. (دانش آموز درس را خوب فهمید.)
۵۳. نَسِيَ / يَنْسَى / اِنْسَ (فراموش کردن)
- ماضی: نَسِيَ (فراموش کرد)
- مضارع: يَنْسَى (فراموش می کند)
- امر: اِنْسَ (فراموش کن)
- مثال: نَسِيتُ مِفْتَاحَ الْبَيْتِ. (کلید خانه را فراموش کردم.)
۵۴. تَذَكَّرَ / يَتَذَكَّرُ / تَذَكَّرْ (به یاد آوردن)
- ماضی: تَذَكَّرَ (به یاد آورد)
- مضارع: يَتَذَكَّرُ (به یاد می آورد)
- امر: تَذَكَّرْ (به یاد بیاور)
- مثال: يَتَذَكَّرُ الْجَدُّ ذِكْرَيَاتِهِ الْقَدِيمَةَ. (پدربزرگ خاطرات قدیمی اش را به یاد می آورد.)
۵۵. دَرَسَ / يَدْرُسُ / اُدْرُسْ (درس خواندن)
- ماضی: دَرَسَ (درس خواند)
- مضارع: يَدْرُسُ (درس می خواند)
- امر: اُدْرُسْ (درس بخوان)
- مثال: يَدْرُسُ الطَّالِبُ لِلاِمْتِحَانِ. (دانش آموز برای امتحان درس می خواند.)
۵۶. طَالَعَ / يُطَالِعُ / طَالِعْ (مطالعه کردن)
- ماضی: طَالَعَ (مطالعه کرد)
- مضارع: يُطَالِعُ (مطالعه می کند)
- امر: طَالِعْ (مطالعه کن)
- مثال: يُطَالِعُ الْقَارِئُ الْكُتُبَ الْعِلْمِيَّةَ. (خواننده کتاب های علمی را مطالعه می کند.)
۵۷. عَرَفَ / يَعْرِفُ / اِعْرِفْ (شناختن / دانستن)
- ماضی: عَرَفَ (شناخت)
- مضارع: يَعْرِفُ (می شناسد)
- امر: اِعْرِفْ (بشناس)
- مثال: عَرَفْتُ صَدِيقِي مِنْ صَوْتِهِ. (دوستم را از صدایش شناختم.)
۵۸. بَحَثَ / يَبْحَثُ / اِبْحَثْ (جستجو کردن)
- ماضی: بَحَثَ (جستجو کرد)
- مضارع: يَبْحَثُ (جستجو می کند)
- امر: اِبْحَثْ (جستجو کن)
- مثال: يَبْحَثُ الْبَاحِثُ عَنِ الْمَعْلُومَاتِ. (محقق به دنبال اطلاعات می گردد.)
۵۹. وَجَدَ / يَجِدُ / جِدْ (پیدا کردن)
- ماضی: وَجَدَ (پیدا کرد)
- مضارع: يَجِدُ (پیدا می کند)
- امر: جِدْ (پیدا کن)
- مثال: وَجَدْتُ الْكِتَابَ الضَّائِعَ. (کتاب گم شده را پیدا کردم.)
۶۰. فَقَدَ / يَفْقِدُ / اِفْقِدْ (گم کردن / از دست دادن)
- ماضی: فَقَدَ (گم کرد)
- مضارع: يَفْقِدُ (گم می کند)
- امر: اِفْقِدْ (گم کن)
- مثال: فَقَدَ الْمُسَافِرُ حَقِيبَتَهُ فِي الْمَطَارِ. (مسافر چمدانش را در فرودگاه گم کرد.)
افعال دستور و عمل
این افعال ماهیت دستوری دارند و به انجام کار یا دستور خاصی اشاره می کنند.
۶۱. دَفَعَ / يَدْفَعُ / اِدْفَعْ (پرداختن)
- ماضی: دَفَعَ (پرداخت)
- مضارع: يَدْفَعُ (می پردازد)
- امر: اِدْفَعْ (بپرداز)
- مثال: دَفَعْتُ الْفَاتُورَةَ فِي الْمَتْجَرِ. (صورتحساب را در فروشگاه پرداخت کردم.)
۶۲. فَتَحَ / يَفْتَحُ / اِفْتَحْ (باز کردن)
- ماضی: فَتَحَ (باز کرد)
- مضارع: يَفْتَحُ (باز می کند)
- امر: اِفْتَحْ (باز کن)
- مثال: فَتَحَ الْوَلَدُ الْبَابَ لِأُمِّهِ. (پسر در را برای مادرش باز کرد.)
۶۳. أَغْلَقَ / يُغْلِقُ / أَغْلِقْ (بستن)
- ماضی: أَغْلَقَ (بست)
- مضارع: يُغْلِقُ (می بندد)
- امر: أَغْلِقْ (ببند)
- مثال: أَغْلَقْتُ النَّافِذَةَ قَبْلَ النَّوْمِ. (قبل از خواب پنجره را بستم.)
۶۴. وَضَعَ / يَضَعُ / ضَعْ (قرار دادن)
- ماضی: وَضَعَ (قرار داد)
- مضارع: يَضَعُ (قرار می دهد)
- امر: ضَعْ (قرار بده)
- مثال: وَضَعَ الْكِتَابَ عَلَى الطَّاوِلَةِ. (کتاب را روی میز قرار داد.)
۶۵. كَسَرَ / يَكْسِرُ / اِكْسِرْ (شکستن)
- ماضی: كَسَرَ (شکست)
- مضارع: يَكْسِرُ (می شکند)
- امر: اِكْسِرْ (بشکن)
- مثال: كَسَرَ الطِّفْلُ الْكُوبَ. (کودک لیوان را شکست.)
۶۶. طَلَبَ / يَطْلُبُ / اُطْلُبْ (خواستن / طلب کردن)
- ماضی: طَلَبَ (خواست)
- مضارع: يَطْلُبُ (می خواهد)
- امر: اُطْلُبْ (بخواه)
- مثال: طَلَبَ الْمُسَاعَدَةَ مِنَ الْأَصْدِقَاءِ. (او از دوستانش کمک خواست.)
۶۷. قَبِلَ / يَقْبَلُ / اِقْبَلْ (قبول کردن)
- ماضی: قَبِلَ (قبول کرد)
- مضارع: يَقْبَلُ (قبول می کند)
- امر: اِقْبَلْ (قبول کن)
- مثال: قَبِلَ الدَّعْوَةَ بِسُرُورٍ. (او دعوت را با خوشحالی پذیرفت.)
۶۸. رَفَضَ / يَرْفُضُ / اِرْفُضْ (رد کردن)
- ماضی: رَفَضَ (رد کرد)
- مضارع: يَرْفُضُ (رد می کند)
- امر: اِرْفُضْ (رد کن)
- مثال: رَفَضَتِ الْفَتَاةُ الْعَرْضَ. (دختر پیشنهاد را رد کرد.)
۶۹. اِسْتَخْدَمَ / يَسْتَخْدِمُ / اِسْتَخْدِمْ (استفاده کردن)
- ماضی: اِسْتَخْدَمَ (استفاده کرد)
- مضارع: يَسْتَخْدِمُ (استفاده می کند)
- امر: اِسْتَخْدِمْ (استفاده کن)
- مثال: اِسْتَخْدِمِ الْقَلَمَ لِكِتَابَةِ الْمُلَاحَظَاتِ. (از خودکار برای نوشتن یادداشت ها استفاده کن.)
۷۰. أَرْسَلَ / يُرْسِلُ / أَرْسِلْ (فرستادن)
- ماضی: أَرْسَلَ (فرستاد)
- مضارع: يُرْسِلُ (می فرستد)
- امر: أَرْسِلْ (بفرست)
- مثال: أَرْسَلَ الرِّسَالَةَ إِلَى صَدِيقِهِ. (او نامه را به دوستش فرستاد.)
۷۱. فَحَصَ / يَفْحَصُ / اِفْحَصْ (معاینه کردن)
- ماضی: فَحَصَ (معاینه کرد)
- مضارع: يَفْحَصُ (معاینه می کند)
- امر: اِفْحَصْ (معاینه کن)
- مثال: فَحَصَ الطَّبِيبُ الْمَرِيضَ. (پزشک بیمار را معاینه کرد.)
افعال متفرقه و مهم دیگر (افعال با کاربرد عمومی)
در این بخش، افعالی را مشاهده می کنید که در دسته بندی های قبلی جای نمی گیرند اما از نظر کاربرد و فراوانی، اهمیت زیادی در مکالمات و متون روزمره عربی دارند.
۷۲. جَاءَ / يَجِيءُ / جِئْ (آمدن)
- ماضی: جَاءَ (آمد)
- مضارع: يَجِيءُ (می آید)
- امر: جِئْ (بیا)
- مثال: جَاءَ الْوَلَدُ إِلَى الْبَيْتِ مُتَأَخِّرًا. (پسر دیر به خانه آمد.)
۷۳. أَعَدَّ / يُعِدُّ / أَعْدِدْ (آماده کردن)
- ماضی: أَعَدَّ (آماده کرد)
- مضارع: يُعِدُّ (آماده می کند)
- امر: أَعْدِدْ (آماده کن)
- مثال: أَعَدَّتِ الْأُمُّ الْفُطُورَ لِلْعَائِلَةِ. (مادر صبحانه را برای خانواده آماده کرد.)
۷۴. عَدَّ / يَعُدُّ / اِعْدُدْ (شمردن)
- ماضی: عَدَّ (شمرد)
- مضارع: يَعُدُّ (می شمارد)
- امر: اِعْدُدْ (بشمار)
- مثال: عَدَّ الطِّفْلُ أَصَابِعَهُ. (کودک انگشتانش را شمرد.)
۷۵. لَعِبَ / يَلْعَبُ / اِلْعَبْ (بازی کردن)
- ماضی: لَعِبَ (بازی کرد)
- مضارع: يَلْعَبُ (بازی می کند)
- امر: اِلْعَبْ (بازی کن)
- مثال: يَلْعَبُ الْأَوْلَادُ كُرَةَ الْقَدَمِ. (پسرها فوتبال بازی می کنند.)
۷۶. نَظَرَ / يَنْظُرُ / اُنْظُرْ (نگاه کردن)
- ماضی: نَظَرَ (نگاه کرد)
- مضارع: يَنْظُرُ (نگاه می کند)
- امر: اُنْظُرْ (نگاه کن)
- مثال: نَظَرَ الطَّالِبُ إِلَى السَّبُّورَةِ. (دانش آموز به تخته سیاه نگاه کرد.)
۷۷. وَصَلَ / يَصِلُ / صِلْ (رسیدن)
- ماضی: وَصَلَ (رسید)
- مضارع: يَصِلُ (می رسد)
- امر: صِلْ (برس)
- مثال: وَصَلَ الْمُسَافِرُ إِلَى الْمَدِينَةِ. (مسافر به شهر رسید.)
۷۸. فَازَ / يَفُوزُ / فُزْ (پیروز شدن)
- ماضی: فَازَ (پیروز شد)
- مضارع: يَفُوزُ (پیروز می شود)
- امر: فُزْ (پیروز شو)
- مثال: فَازَ الْفَرِيقُ فِي الْمُبَارَاةِ. (تیم در بازی پیروز شد.)
۷۹. خَسِرَ / يَخْسَرُ / اِخْسَرْ (باختن / ضرر کردن)
- ماضی: خَسِرَ (باخت / ضرر کرد)
- مضارع: يَخْسَرُ (می بازد / ضرر می کند)
- امر: اِخْسَرْ (بباز / ضرر کن)
- مثال: خَسِرَ التَّاجِرُ مَبْلَغًا كَبِيرًا. (تاجر مبلغ زیادی ضرر کرد.)
۸۰. وَقَفَ / يَقِفُ / قِفْ (ایستادن)
- ماضی: وَقَفَ (ایستاد)
- مضارع: يَقِفُ (می ایستد)
- امر: قِفْ (بایست)
- مثال: وَقَفَ الرَّجُلُ أَمَامَ الْمَحَلِّ. (مرد جلوی مغازه ایستاد.)
۸۱. بَنَى / يَبْنِي / اِبْنِ (ساختن)
- ماضی: بَنَى (ساخت)
- مضارع: يَبْنِي (می سازد)
- امر: اِبْنِ (بساز)
- مثال: بَنَى الْمُهَنْدِسُ بَيْتًا جَدِيدًا. (مهندس خانه جدیدی ساخت.)
۸۲. هَرَبَ / يَهْرُبُ / اِهْرُبْ (فرار کردن)
- ماضی: هَرَبَ (فرار کرد)
- مضارع: يَهْرُبُ (فرار می کند)
- امر: اِهْرُبْ (فرار کن)
- مثال: هَرَبَ اللِّصُّ مِنَ الشُّرْطَةِ. (دزد از دست پلیس فرار کرد.)
۸۳. دَرَّسَ / يُدَرِّسُ / دَرِّسْ (درس دادن)
- ماضی: دَرَّسَ (درس داد)
- مضارع: يُدَرِّسُ (درس می دهد)
- امر: دَرِّسْ (درس بده)
- مثال: يُدَرِّسُ الْمُعَلِّمُ اللُّغَةَ الْعَرَبِيَّةَ. (معلم زبان عربی درس می دهد.)
۸۴. حَاوَلَ / يُحَاوِلُ / حَاوِلْ (تلاش کردن)
- ماضی: حَاوَلَ (تلاش کرد)
- مضارع: يُحَاوِلُ (تلاش می کند)
- امر: حَاوِلْ (تلاش کن)
- مثال: حَاوَلَ الطَّالِبُ حَلَّ الْمُشْكِلَةِ. (دانش آموز تلاش کرد مسئله را حل کند.)
۸۵. اِسْتَقْبَلَ / يَسْتَقْبِلُ / اِسْتَقْبِلْ (پذیرفتن / استقبال کردن)
- ماضی: اِسْتَقْبَلَ (پذیرفت)
- مضارع: يَسْتَقْبِلُ (می پذیرد)
- امر: اِسْتَقْبِلْ (بپذیر)
- مثال: اِسْتَقْبَلَ الْأَهْلُ ضُيُوفَهُمْ بِحَفَاوَةٍ. (خانواده با گرمی از مهمانانشان استقبال کردند.)
۸۶. وَدَّعَ / يُوَدِّعُ / وَدِّعْ (وداع کردن)
- ماضی: وَدَّعَ (وداع کرد)
- مضارع: يُوَدِّعُ (وداع می کند)
- امر: وَدِّعْ (وداع کن)
- مثال: وَدَّعَ الْمُسَافِرُونَ أَقَارِبَهُمْ فِي الْمَطَارِ. (مسافران با بستگانشان در فرودگاه خداحافظی کردند.)
۸۷. نَسَّقَ / يُنَسِّقُ / نَسِّقْ (هماهنگ کردن)
- ماضی: نَسَّقَ (هماهنگ کرد)
- مضارع: يُنَسِّقُ (هماهنگ می کند)
- امر: نَسِّقْ (هماهنگ کن)
- مثال: نَسَّقَ الْمُدِيرُ الْمَوْعِدَ مَعَ الْعُمَلَاءِ. (مدیر زمان قرار را با مشتریان هماهنگ کرد.)
۸۸. قَدَّمَ / يُقَدِّمُ / قَدِّمْ (ارائه دادن / تقدیم کردن)
- ماضی: قَدَّمَ (ارائه داد)
- مضارع: يُقَدِّمُ (ارائه می دهد)
- امر: قَدِّمْ (ارائه بده)
- مثال: قَدَّمَ الْمُوَظَّفُ تَقْرِيرًا شَامِلًا. (کارمند گزارش جامعی ارائه داد.)
۸۹. تَسَلَّمَ / يَتَسَلَّمُ / تَسَلَّمْ (دریافت کردن)
- ماضی: تَسَلَّمَ (دریافت کرد)
- مضارع: يَتَسَلَّمُ (دریافت می کند)
- امر: تَسَلَّمْ (دریافت کن)
- مثال: تَسَلَّمْتُ الْرِّسَالَةَ الْيَوْمَ. (نامه را امروز دریافت کردم.)
۹۰. أَضَافَ / يُضِيفُ / أَضِفْ (اضافه کردن)
- ماضی: أَضَافَ (اضافه کرد)
- مضارع: يُضِيفُ (اضافه می کند)
- امر: أَضِفْ (اضافه کن)
- مثال: أَضِفْ بَعْضَ السُّكَّرِ إِلَى الشَّايِ. (مقداری شکر به چای اضافه کن.)
۹۱. نَقَصَ / يَنْقُصُ / اُنْقُصْ (کم شدن / کاهش یافتن)
- ماضی: نَقَصَ (کم شد)
- مضارع: يَنْقُصُ (کم می شود)
- امر: اُنْقُصْ (کم کن)
- مثال: نَقَصَ الْعَدَدُ بَعْدَ مُغَادَرَةِ الْبَعْضِ. (تعداد پس از رفتن برخی کاهش یافت.)
۹۲. زَادَ / يَزِيدُ / زِدْ (زیاد شدن / افزایش یافتن)
- ماضی: زَادَ (زیاد شد)
- مضارع: يَزِيدُ (زیاد می شود)
- امر: زِدْ (زیاد کن)
- مثال: زَادَتْ دَرَجَاتُ الْحَرَارَةِ فِي الصَّيْفِ. (درجه حرارت در تابستان افزایش یافت.)
۹۳. اِتَّفَقَ / يَتَّفِقُ / اِتَّفِقْ (توافق کردن)
- ماضی: اِتَّفَقَ (توافق کرد)
- مضارع: يَتَّفِقُ (توافق می کند)
- امر: اِتَّفِقْ (توافق کن)
- مثال: اِتَّفَقْنَا عَلَى الْمَوْعِدِ الْجَدِيدِ. (ما بر روی قرار جدید توافق کردیم.)
۹۴. اِخْتَلَفَ / يَخْتَلِفُ / اِخْتَلِفْ (اختلاف داشتن)
- ماضی: اِخْتَلَفَ (اختلاف داشت)
- مضارع: يَخْتَلِفُ (اختلاف دارد)
- امر: اِخْتَلِفْ (اختلاف داشته باش)
- مثال: يَخْتَلِفُ النَّاسُ فِي آرَائِهِمْ. (مردم در نظراتشان اختلاف دارند.)
۹۵. اِعْتَقَدَ / يَعْتَقِدُ / اِعْتَقِدْ (اعتقاد داشتن)
- ماضی: اِعْتَقَدَ (اعتقاد داشت)
- مضارع: يَعْتَقِدُ (اعتقاد دارد)
- امر: اِعْتَقِدْ (اعتقاد داشته باش)
- مثال: أَعْتَقِدُ أَنَّ الْصِّدْقَ أَفْضَلُ الْخِصَالِ. (من معتقدم که صداقت بهترین خصلت هاست.)
۹۶. تَرَكَ / يَتْرُكُ / اِتْرُكْ (ترک کردن)
- ماضی: تَرَكَ (ترک کرد)
- مضارع: يَتْرُكُ (ترک می کند)
- امر: اِتْرُكْ (ترک کن)
- مثال: تَرَكَ الْمُوَظَّفُ الْعَمَلَ الْقَدِيمَ. (کارمند کار قدیمی را ترک کرد.)
۹۷. أَظْهَرَ / يُظْهِرُ / أَظْهِرْ (نشان دادن)
- ماضی: أَظْهَرَ (نشان داد)
- مضارع: يُظْهِرُ (نشان می دهد)
- امر: أَظْهِرْ (نشان بده)
- مثال: أَظْهَرَ الرَّسَّامُ مَوْهِبَتَهُ فِي الرَّسْمِ. (نقاش استعداد خود را در نقاشی نشان داد.)
۹۸. أَخْفَى / يُخْفِي / أَخْفِ (پنهان کردن)
- ماضی: أَخْفَى (پنهان کرد)
- مضارع: يُخْفِي (پنهان می کند)
- امر: أَخْفِ (پنهان کن)
- مثال: أَخْفَى الطِّفْلُ الْلُّعْبَةَ خَلْفَ ظَهْرِهِ. (کودک اسباب بازی را پشت کمرش پنهان کرد.)
۹۹. اِنْتَشَرَ / يَنْتَشِرُ / اِنْتَشِرْ (منتشر شدن)
- ماضی: اِنْتَشَرَ (منتشر شد)
- مضارع: يَنْتَشِرُ (منتشر می شود)
- امر: اِنْتَشِرْ (منتشر شو)
- مثال: اِنْتَشَرَتِ الْأَخْبَارُ بِسُرْعَةٍ. (اخبار به سرعت منتشر شد.)
۱۰۰. تَطَوَّرَ / يَتَطَوَّرُ / تَطَوَّرْ (توسعه یافتن / پیشرفت کردن)
- ماضی: تَطَوَّرَ (توسعه یافت)
- مضارع: يَتَطَوَّرُ (توسعه می یابد)
- امر: تَطَوَّرْ (توسعه یاب)
- مثال: يَتَطَوَّرُ الْعِلْمُ بِسُرْعَةٍ هَائِلَةٍ. (علم با سرعت زیادی در حال توسعه است.)
تسلط بر افعال، کلید گشودن قفل ارتباطات عمیق تر و فهم کامل تر زبان عربی است. هر فعلی که آموخته می شود، گامی به سوی روانی و اعتماد به نفس بیشتر در این زبان زیباست.
جدول مرور سریع افعال پرکاربرد
این جدول خلاصه ای از افعال اصلی، شکل های ماضی و مضارع و معانی فارسی آن ها را برای مرور سریع ارائه می دهد.
فعل (ماضی) | فعل (مضارع) | فعل (امر) | معنی فارسی |
---|---|---|---|
أَكَلَ | يَأْكُلُ | كُلْ | خوردن |
شَرِبَ | يَشْرَبُ | اِشْرَبْ | نوشیدن |
ذَهَبَ | يَذْهَبُ | اِذْهَبْ | رفتن |
جَلَسَ | يَجْلِسُ | اِجْلِسْ | نشستن |
قَامَ | يَقُومُ | قُمْ | بلند شدن |
نَامَ | يَنَامُ | نَمْ | خوابیدن |
قَرَأَ | يَقْرَأُ | اِقْرَأْ | خواندن |
كَتَبَ | يَكْتُبُ | اُكْتُبْ | نوشتن |
عَمِلَ | يَعْمَلُ | اِعْمَلْ | کار کردن |
غَسَلَ | يَغْسِلُ | اِغْسِلْ | شستن |
قَالَ | يَقُولُ | قُلْ | گفتن |
سَمِعَ | يَسْمَعُ | اِسْمَعْ | شنیدن |
رَأَى | يَرَى | رَ | دیدن |
سَأَلَ | يَسْأَلُ | اِسْأَلْ | پرسیدن |
أَعْطَى | يُعْطِي | أَعْطِ | دادن |
أَخَذَ | يَأْخُذُ | خُذْ | گرفتن |
أَحَبَّ | يُحِبُّ | أَحْبِبْ | دوست داشتن |
شَعَرَ | يَشْعُرُ | اِشْعُرْ | احساس کردن |
عَلِمَ | يَعْلَمُ | اِعْلَمْ | دانستن |
فَهِمَ | يَفْهَمُ | اِفْهَمْ | فهمیدن |
نکات مهم در استفاده از افعال عربی
همانطور که هر زبان آموزی در مسیر خود با آن روبرو می شود، تسلط بر زبان عربی صرفاً به حفظ افعال و معانی آن ها محدود نمی شود، بلکه نیازمند درک عمیق تر قواعد و ظرایف آن است. در اینجا به برخی از نکات کلیدی اشاره می شود که می تواند به شما در استفاده صحیح و مؤثر از افعال عربی یاری رساند.
اهمیت اعراب گذاری
یکی از مهمترین جنبه های زبان عربی، اعراب گذاری است. حرکات (فتحه، کسره، ضمه، سکون) و تنوین ها (فتحتین، کسرتین، ضمتین) نقش حیاتی در تغییر معنی و نقش دستوری کلمات ایفا می کنند. عدم توجه به اعراب می تواند به سوءتفاهم های جدی منجر شود. بنابراین، هر زبان آموز باید در هنگام استفاده از افعال، به اعراب پایانی و میانی آن ها دقت کافی داشته باشد. تمرین مداوم با متون اعراب گذاری شده و گوش دادن به تلفظ صحیح، به تثبیت این مهارت کمک می کند.
نقش باب های افعال (ثلاثی مزید)
زبان عربی دارای ساختارهای منحصر به فردی برای افعال است که به باب معروفند. با افزودن یک یا چند حرف به ریشه اصلی فعل (ثلاثی مجرد)، می توان افعال جدیدی با معانی متفاوت و اغلب مرتبط با ریشه اصلی ایجاد کرد. این باب ها که به ثلاثی مزید معروفند، افق های معنایی گسترده ای را باز می کنند. برای مثال، فعل عَلِمَ (دانست) در باب تَفْعِیل به عَلَّمَ (یاد داد) تبدیل می شود، که نشان دهنده تغییر از حالت لازم به متعدی یا از عملی ساده به عملی با تاثیرگذاری بیشتر است. آشنایی با این باب ها، درک شما را از فعل و ساختار جملات عربی به طرز چشمگیری افزایش می دهد.
تمرین و تکرار مداوم
هیچ یادگیری ای بدون تمرین و تکرار به ثمر نمی رسد. برای تثبیت افعال و صرف آن ها در ذهن، لازم است به طور مداوم تمرین کنید. ساخت جملات جدید با استفاده از افعال آموخته شده، ترجمه متون ساده، و حتی صحبت کردن با افراد بومی یا هم زبانان، می تواند در این مسیر بسیار یاری رسان باشد. هرچه بیشتر از افعال در بافت های واقعی استفاده شود، یادگیری عمیق تر و ماندگارتر خواهد بود.
توجه به صیغه ها و تلفظ صحیح
در زبان عربی، جنسیت (مذکر و مؤنث)، عدد (مفرد، مثنی، جمع) و شخص (اول، دوم، سوم) در صرف فعل اهمیت بالایی دارند. اشتباه در صیغه می تواند معنی جمله را کاملاً تغییر دهد. همچنین، تلفظ صحیح افعال برای برقراری ارتباط مؤثر و جلوگیری از سوءتفاهم ها حیاتی است. استفاده از منابع صوتی معتبر و تکرار تلفظ ها، به بهبود لهجه و وضوح گفتار کمک می کند و تجربه کاربری از زبان را دلپذیرتر می سازد.
یادگیری افعال عربی، مانند ساختن خانه ای مستحکم است؛ هر فعل، آجری است که پی ریزی می شود و با دقت در صرف و کاربرد آن، می توان بنایی رفیع از دانش زبانی را برپا کرد.
تمرین ها
برای ارزیابی و تقویت آموخته هایتان از افعال پرکاربرد عربی، می توانید تمرین های زیر را انجام دهید. سعی کنید بدون مراجعه به پاسخنامه، ابتدا خودتان به سوالات پاسخ دهید و سپس جواب هایتان را بررسی کنید.
ترجمه از عربی به فارسی
- السؤال ۱: يَذْهَبُ الطُّلَّابُ إِلَى الْمَكْتَبَةِ لِقِرَاءَةِ الْكُتُبِ.
- السؤال ۲: تَسْتَيْقِظُ الْحَيَوَانَاتُ فِي فَصْلِ الرَّبِيعِ.
- السؤال ۳: أَرْسَلْتُ رِسَالَةً إِلَى أُخْتِي.
- السؤال ۴: شَعَرْتُ بِالْفَرَحِ بَعْدَ سَمَاعِ الْخَبَرِ.
- السؤال ۵: لَا تَخْلَعْ حِذَاءَكَ فِي الْمَسْجِدِ.
ترجمه از فارسی به عربی
- السؤال ۶: او دیروز نامه را نوشت.
- السؤال ۷: من امروز صبحانه خوردم.
- السؤال ۸: (تو – مذکر) هر روز قرآن بخوان.
- السؤال ۹: ما آب نوشیدیم.
- السؤال ۱۰: او (مؤنث) از خواب بیدار می شود.
پاسخنامه:
- پاسخ ۱: دانش آموزان برای خواندن کتاب ها به کتابخانه می روند.
- پاسخ ۲: حیوانات در فصل بهار بیدار می شوند.
- پاسخ ۳: من نامه ای به خواهرم فرستادم.
- پاسخ ۴: بعد از شنیدن خبر، احساس شادی کردم.
- پاسخ ۵: کفش هایت را در مسجد درنیاور.
- پاسخ ۶: كَتَبَ الرِّسَالَةَ أَمْسِ.
- پاسخ ۷: أَكَلْتُ الْفُطُورَ هَذَا الصَّبَاحَ.
- پاسخ ۸: اِقْرَأْ الْقُرْآنَ كُلَّ يَوْمٍ.
- پاسخ ۹: شَرِبْنَا الْماءَ.
- پاسف ۱۰: تَسْتَيْقِظُ.
هر زبان آموز، با هر فعل جدیدی که می آموزد، به بافت غنی فرهنگ و ارتباطات عربی نزدیک تر می شود. این افعال نه تنها واژگان را غنی تر می کنند، بلکه دروازه هایی به سوی فهم عمیق تر جهان عرب را می گشایند.
جمع بندی
در این مقاله، تلاش بر این بود که مجموعه ای جامع و کاربردی از افعال پرکاربرد عربی همراه با معانی فارسی، صرف اولیه و مثال های عملی ارائه شود. از افعال مرتبط با فعالیت های روزمره گرفته تا تعاملات اجتماعی، احساسات، تغییرات و فرآیندهای ذهنی، بیش از ۱۰۰ فعل ضروری پوشش داده شد تا زبان آموزان در سطوح مختلف بتوانند از این منبع بهره مند شوند. یادگیری و تسلط بر این افعال، نقش ستون فقرات را در برقراری ارتباط مؤثر و فهم عمیق تر متون عربی ایفا می کند.
همانطور که در این مسیر تجربه شد، تمرین و تکرار کلید موفقیت است. استفاده مداوم از این افعال در مکالمات و نوشته ها، نه تنها به تثبیت آن ها در ذهن کمک می کند، بلکه باعث افزایش اعتماد به نفس در استفاده از زبان عربی می شود. این لیست، نقطه ی شروعی قوی برای تسلط بر این زبان زیباست و توصیه می شود که همواره به تمرین و گسترش دایره واژگان خود ادامه دهید.