حوادث

زندگی پرتنش دختر جوان؛ از اعتیاد تا ۲ اقدام به خودکشی

زندگی پرتنش دختر جوان؛ از اعتیاد تا ۲ اقدام به خودکشی

دختر متهم به رابطه نامشروع داستان زندگی آشفته‌اش را بازگو کرد:

آفتاب‌‌نیوز :

هدیه تاکنون دو تجربه خودکشی ناموفق داشته است. او هنوز 22ساله نشده اما خودزنی‌هایی که روی دستش دارد نشان از وضعیت آشفته روحی‌اش دارد. هدیه مادرش را از دست داده و مدتی است اعتیادش را ترک کرده است؛ او را به اتهام رابطه نامشروع بازداشت کرده‌اند.

حالا قرار است با قرار وثیقه آزاد شود و قبل از رفتنش از دادگاه داستان زندگی‌اش را برای اعتمادآنلاین تعریف می‌کند:

*این همه خط روی دستت برای چیست؟

وضعیت روحی‌ام خیلی خراب بود و دو بار دست به خودکشی زدم. چند باری هم خودزنی کردم اما حالا بهترم.

*درباره زندگی‌ات بگو. چرا تا این حد پرآشوب است؟

وقتی بچه بودم مادرم را از دست دادم. با پدرم زندگی می‌کردم. از همان اول زندگی خوبی نداشتم، زیر دست زن‌بابا بزرگ شدم. زن خوبی نبود. خیلی اذیتم می‌کرد، پدرم را علیه من تحریک می‌کرد و ما خیلی دعوا می‌کردیم. بعد معتاد شدم و به خاطر اعتیاد دو بار خودکشی کردم. وقتی پدرم آن زن را طلاق داد وضعم خوب شد، با من مهربان بود.

*چرا نامادری‌ات با تو بد رفتاری می‌کرد؟

دلیل خاصی نداشت. راستش من هم اذیتش می‌کردم. ما با هم رابطه خوبی نداشتیم. پدرم هم این وسط گیر افتاده بود. البته آن زن با پدرم هم رفتار درستی نداشت. همیشه کتک‌کاری داشتند.

*چرا از هم جدا شدند؟

با هم نساختند. یک روز آن زن از خانه رفت و پدرم هم دیگر دنبالش نرفت.

*خودت کی معتاد شدی؟

دبیرستان می‌رفتم که معتاد شدم. برای اینکه دیر به خانه بروم خیلی پارتی می‌رفتم، در یکی از این پارتی‌ها مواد زدم و بعد هم دیگر معتاد شدم.

*چطور خودکشی کردی؟

رگ دستم را زدم. دو بار این کار را کردم. بعد از اینکه رگم را زدم پدرم من را به بیمارستان برد.

*خط‌های دیگر روی بدنت چیست؟

هر بار با پدرم دعوا می‌کردم روی خودم خط می‌انداختم.

*چه شد که تصمیم گرفتی مواد را کنار بگذاری؟

بعد از اینکه نامادری‌ام رفت، یک روز پدرم من را سر خاک مادرم برد و قسم داد که مواد را کنار بگذارم. گفت دیگر ازدواج نمی‌کند و به من کمک می‌کند تا زندگی خوبی داشته باشم. من هم قبول کردم که اعتیاد را ترک کنم.

*چطور این کار را کردی؟

اول پیش یک روانپزشک رفتیم، او مرکز ترک اعتیاد معرفی کرد. سم‌زدایی شدم و دوران ترک را گذراندم، بعد هم زیر نظر روانپزشک بودم و البته هنوز هم هستم.

*پرونده‌ای که حالا داری مربوط به رابطه نامشروع است، چرا چنین کاری کردی؟

سینا برادر دوستم است. خانه مجردی دارد و من به خانه او رفت‌وآمد می‌کردم، قرار بود با هم ازدواج کنیم، منتظر بود دوره درمانم تمام شود. همسایه‌ها شکایت کردند، یک روز پلیس آمد و من هم آنجا بودم، من را گرفتند و رابطه نامشروع زدند.

*پلیس چرا آمده بود؟

همسایه‌ها از سینا به خاطر کارهایی که می‌کرد شکایت کردند. او خیلی پارتی می‌گرفت و ایجاد مزاحمت می‌کرد.

*قرار است آزاد شوی. باز هم به این رابطه ادامه می‌دهی؟

من دیگر نمی‌خواهم به زندگی سابق برگردم، کنار پدرم خیلی خوشحال و خوشبختم. برایم مهم است که بتوانم همین آرامش را داشته باشم. مطمئنم که پدرم و آرامش را انتخاب می‌کنم.