نماد سایت مجله سلامتی ایران

نام هنرمند قاتل بر یکی از خیابان‌های تهران!

نام هنرمند قاتل بر یکی از خیابان‌های تهران!
آفتاب‌‌نیوز : نام هنرمند قاتل بر یکی از خیابان‌های تهران!

خیابانی در خانی‌آباد هست به اسم مختاری در محله‌ای شلوغ و پر از مغازه‌های ریز و درشت و قدیمی با خانه‌ها و ساختمان‌هایی سن وسال‌دار. این خیابان از خیام شروع می‌شود و تا کارگر جنوبی ادامه دارد و در این بین به وحدت اسلامی هم می‌رسد.

این خیابان در واقع نام سرپاس رکن‌الدین مختاری را یدک می‌کشد؛ مردی با قریحه هنری و با آثار ماندگار بسیار در تاریخ موسیقی ایران، عاشق گل و گیاه، (بخشی از خیابان مختاری باغ‌های او بود) و رئیس شهربانی وقت. اما بشنوید که مبارزان سیاسی روزگار او درباره‌اش می‌گفتند در قساوت و بی‌رحمی از رضاشاه جلوتر است.

قصه ما البته به همین‌جا ختم نمی‌شود، بلکه شنیدنی‌تر می‌شود وقتی بگوییم این سرپاسبان رضاشاهی، ویولن‌زنی چیره‌دست بود. او بر ردیف، دستگاه و گوشه‌های موسیقی ایرانی اشراف کامل داشت چنان‌که نمونه‌اش در آثار دیگران به سختی یافت می‌شود. پیش‌درآمد ماهور را در وزن‌های مختلف چنان می‌ساخت که «داریوش پیرنیاکان» او را در احساس ضرب بی‌همتا می‌دانست. «روح‌الله خالقی»، موسیقیدان و آموزگار بزرگ موسیقی، هم از او زیاد گفته، البته همه‌جا با نام رکنی یا رکن‌الدین.

خالقی در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» خاطره‌ای نقل کرده از همین مختاری: «پیرزن اصفهانی خوش‌صحبتی در خانه ما بود که قصه می‌گفت. بعد از شام روی تخت بزرگی که چندین تختخواب رویش جا می‌گرفت دراز می‌کشیدیم و پیرزن قصه را آغاز می‌کرد.

گاهی کلام خود را می‌برید و می‌گفت: بچه‌ها گوش کنید صدای ویولن بلند شد. ما هم طوری به این صدا مأنوس بودیم که سکوت می‌کردیم و گوش می‌دادیم و با نغمه ساز به خواب می‌رفتیم…، چون در کودکی مکرر با آواز ویولن به خواب رفته بودم، همیشه آرزو می‌کردم که من هم بتوانم روزی این ساز را بزنم. به مادرم گفتم: چه می‌شود اگر اجازه دهی نزد همین همسایه ویولن را فرا گیرم؟ تبسمی کرد و گفت: «این آقای همسایه که معلم ساز نیست؛ شنیدن صدای ویولنش هم برای همه‌کس میسر نیست. از حسن تصادف است که ما در جوار او هستیم و آهنگ سازش را گاهی می‌شنویم.»

سرپاس رکن‌الدین مختاری

حالا کمی مکث و نفسی تازه کنید، چون می‌خواهیم شما را از دنیای لطافت طبع و سراسر احساس این هنرمند همتراز درویش خان بیرون بیاوریم و وارد دنیای پر از دسیسه و خشونتی کنیم که رکن‌الدین هنرمند با نام سرپاسبان مختاری برای گروهی از مبارزان دوران خود ساخت. او با همان سرانگشتان ظریفش حکم مرگ بسیاری را امضا کرد. رکن‌الدین مختاری طی دوران حضورش در نظمیه، ریاست شهربانی شهر‌های مختلفی را به عهده داشت.

در آن ایام، فرار سرلشکر محمدحسین آیرام (رئیس وقت نظمیه تهران) به اروپا، باعث می‌شود رضاشاه ریاست شهربانی کل کشور را به او بسپارد. پس از این اتفاق، مختاری ترفیع می‌گیرد و از سرهنگی به درجه سرپاسی (درجه‌ای معادل سرتیپ) ارتقا می‌یابد.

«بزرگ علوی»، نویسنده معاصر، که ۴ سال در زندان مختاری اسیر غل و زنجیر بوده در خاطراتش چنان شخصیتی از مختاری به تصویر کشیده که اثری از احساس نه یک هنرمند، که فردی که از حداقل اخلاقیات برخوردار باشد در آن دیده نمی‌شود: «در محاکم نظامی اگر متهمی محکوم شده بود و حکم او به امضای شاه هم رسیده بود به محض اینکه رئیس شهربانی با آن مخالفت می‌کرد محکمه تجدید می‌شد و متهم به مجازات شدیدتری می‌رسید.

مکرر اتفاق افتاده است که مختاری با احکامی که از طرف محاکم نظامی صادر شده بود مخالفت می‌کرد و خشونت بیشتری به خرج می‌داد. همین برای بعضی دلیل شده بود که رئیس شهربانی به درجات، از شاه خشن‌تر و ظالم‌تر است.»

سرپاس مختاری مسبب قتل آدم‌های بسیاری بود. میرزاده عشقی، فرخی یزدی، نصرت‌الدوله فیروز (فرمانفرمائیان)، و… برخی از مخالفانی هستند که به ادعای دادستان وقت، قتل آن‌ها به دستور و سفارش سرپاس مختاری انجام شده است.

رکن‌الدین مختاری که قساوت و بی‌رحمی را از پدر به ارث برده بود، بعد از شهریور ۱۳۲۰ محاکمه و به ۸ سال زندان محکوم شد. او در زندان و بعد از آن به فعالیت موسیقایی‌اش ادامه داد. مختاری سال ۱۳۵۰ از دنیا رفت.

ماستت را کیسه کن

حالا همه این‌ها را بگذارید کنار یک ضرب‌المثل معروف که در دوره ناصری و قحطی آن سال‌ها میان تهرانی‌ها رواج داشت: «ماستت را کیسه کن». داستان را کمتر تهرانی‌ای است که نشنیده باشد و آن هم مربوط می‌شود به کریم‌خان مختارالسلطنه، رئیس نظمیه ناصرالدین‌شاه، که پدر همین شخصیت پر از تضاد و تناقض تاریخ است. می‌گویند روزی مختارالسلطنه زمان گران شدن ماست، پنهانی به بازار رفت تا ببیند کسی هست که ماست را گران می‌فروشد یا نه.

وقتی در این باب پرس‌وجو می‌کند، ماست‌فروش بخت‌برگشته‌ای در جواب به او می‌گوید: «ماست با قیمت معمولی می‌خواهید یا به قیمت مصوب مختارالسلطنه؟» بعد هم توضیح می‌دهد که ماست معمولی همان است که هرچقدر صلاح بدانیم می‌فروشیم و ماست مختارالسلطنه هم همان دوغ دم در است که دوسومش آب است. اینجاست که مختارالسلطنه به فراشان دستور می‌دهد که ماست‌فروش را وارونه دم در آویزان کنند. سپس یک تغار دوغ را در ۲لنگه شلوارش سرازیر می‌کند و شلوارش را از بالا به مچ پاهایش می‌بندند.

سپس به او می‌گوید: «آن‌قدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آب‌هایی که داخل این ماست کردی از شلوارت خارج شود تا دیگر جرئت نکنی آب داخل ماست بریزی.» از آن روز بقیه از ترس، ماست‌ها را کیسه کردند.»

۲ تهران‌شناس، ۲ دیدگاه

داریوش شهبازی، تهران‌شناس و استاد دانشگاه، نام نشسته بر این خیابان را برگرفته از نام سرپاس مختاری معروف که دمار از روزگار مبارزان در دوره‌ای از تاریخ ایران درآورده نمی‌داند. او می‌گوید: «این خیابان در زمان قاجار به نام پدر این شخص، یعنی مختارالسلطنه نامگذاری شده که اتفاقا او آدم خوشنامی بود. این شخص اقدامات مبارکی انجام و یکسری عهد‌هایی ایجاد کرد که دست برخی کسبه متقلب را که در همه دوره‌ها وجود دارند از زندگی مردم کوتاه کرد. اقدامات او مورد پسند جامعه بود و نظمی ایجاد کرد به نام نظم مختارالسلطنه که در دوره قاجار مشهور بود و طبیعی است که این خیابان به نام او باشد.»

به گفته شهبازی، بعد از دوره قاجار و آمدن رضاخان که بسیاری از القاب با تصویب مجلس از بین رفت این خیابان به مختاری تغییر نام پیدا کرد و در اولین نقشه‌ها در دوره محمدرضاشاه این تغییر اعمال شده است. داریوش شهبازی نقشه کاملی از این خیابان هم به دست می‌دهد: «در زمان قاجار که هنوز حصار ناصری تخریب نشده بود اینجا به نام مختارالسلطنه نامگداری شد، یعنی وقتی که خیابان به شکل امروزی وجود نداشت. این محدوده از شرق از خانی‌آباد شروع می‌شد تا می‌رسید پشت حصار. ضلع غربی آن حصار ناصری، شمال آن دروازه گمرگ و سمت شرق آن با خانی‌آباد تقاطع داشت و جنوب آن دروازه خانی‌آباد و شمال غربی آن هم قلعه وزیر بود.»

شهبازی، مختارالسلطنه را آدمی خوشنام می‌داند و برای آن دلیل می‌آورد: «ما درباره دوره‌ای صحبت می‌کنیم که ناصرالدین‌شاه به‌راحتی حکم مرگ وزیر خود، امیرکبیر، را که می‌توانست ملت ایران را نجات دهد و تاریخ بهتری برای کشور رقم بزند صادر می‌کند. در همین دوران که قوانینی وجود ندارد، مختارالسلطنه مجازاتی را برای عده‌ای از کسبه صادر می‌کند تا از کار خلاف آن‌ها جلوگیری کند. در هیچ جای تاریخ نیامده که او کلاهبرداری کرده یا چنین چیزی. سیاحان اروپایی هم که به ایران می‌آمدند در اسنادی که برجا گذاشته‌اند بر فساد شاهان و دلسوزی و وطن‌پرستی سربازان و برخی مقامات صحه گذاشته‌اند.»

«علیرضا زمانی» هم تهران‌شناس است و به تاریخ پایتخت علاقه‌مند. او، اما معتقد است که خانواده مختارالسلطنه، پدر و پسر، در این خیابان خانه و باغ‌های وسیعی داشته‌اند و همین‌جا هم زندگی می‌کردند. در خاطرات خالقی هم آمده که صدای ویولنی را می‌شنیده که بعد‌ها معلوم می‌شود مربوط به رکن‌الدین مختاری است؛ بنابراین این خیابان به نام سرپاس مختاری معروف است. از طرفی تا قبل از رضاشاه خیابان به معنای امروزی وجود نداشت تا نامی بر‌ای آن‌ها ثبت شود و این نکته نامگذاری خیابان را به نام مختارالسلطنه نفی می‌کند.»

خروج از نسخه موبایل