به گزارش خبرگزاری مجله سلامتی ایران؛ مرتضی پورعلیگنجی مدافع پرسپولیس پس از شکست تیمش مقابل النصر با انتشار یک متن قابل تامل به انتقاد از وضعیت حال حاضر فوتبال ایران پرداخت. او وضعیت چمن آزادی را بدتر از پارکهای تهران قلمداد کرد و در مورد سقف بودجه تیمشان در مقایسه با قیمت یک بازیکن حریف نوشت. مرتضی همچنین معتقد بود استقبال از رونالدو به جا بود اما نباید پرسپولیس را فراموش میکردند.
مرتضی پورعلیگنجی در اینستاگرامش نوشت:
شب گذشته مقابل النصر شکست خوردیم. جای توجیه نیست و باید شکست را پذیرفت و نقاط ضعف را دید تا پیشرفت کرد. اما موضوعی را میخواهم با شما هواداران و مردم عزیز درمیان بگذارم.
زمانی جعبهی الف با ب قابل قیاس است که پارامترهای مشترکی داشته باشد. ما سالها است به لحاظ سختافزاری در بُعد ورزش از کشورهایی جا ماندیم که آنها در سالهای نه چندان دور آرزوی رسیدن به ما را داشتند.
ورزشگاه آزادی نماد ملی کشور است اما همه ملاحظه کردید که فاقد ابتداییترین امکانات ممکن است. سکوها بدون صندلی، زمین چمن حتی از پارکهای تهران هم بیکفیتتر است. فوتبال مگر برای شادابی و ایجاد نشاط در جامعه نیست؟ کدام یک از افراد جامعه با دیدن ورزشگاه آزادی و سکوهای خالی هیجانزده میشود؟ قیمت یک بازیکن رقیب به اندازهی بودجه کل پرسپولیسی بود که سال گذشته سهگانه گرفت. آیا مسئولین الان ابراز رضایت میکنند از تصویب چنین قانونی؟ جای تامل دارد.
از چند روز قبل تمام فکر و ذکر مسئولین استقبال از رونالدو بود(که البته به دلیل نام، اعتبار و جایگاه این بازیکن اصلا پُر بیراه نیست) اما پرسپولیس نماینده ایران باید فراموش شود؟ عزیزان مسئول یکبار به صورت کارشناسی، چنین موضوعی را واکاوی کردند که ما با چه امکاناتی باید در مسابقات بینالمللی حضور پیدا کنیم؟ امکانات، فقط هتل و هواپیما نیست. پیشنیازهایی لازم است تا یک تیم حرفهای بتواند سازماندهی شود و به موفقیت برسد.
نقد من اصلا به مردم عزیزمان نیست، حتی واژه فقر فرهنگی را هم استفاده نمیکنم بلکه به عقیده من، ما مردم دچار فقر تجربه هستیم. از من فوتبالیست که با قانون سقف بودجهی مسئولین، اجازه حضور بازیکنان باکیفیت را گرفتند تا ما نتوانیم بازدهی کار را افزایش دهیم، تا عزیزان هموطنی که بنا به شرایطی، نتوانستند آنطور که باید چنین لحظاتی را با حضور افراد بزرگ دنیا تجربه کنند. همه در یک کشتی هستیم.
آنچه طی روزهای اخیر رخ داد، روایتی تراژیک از زندگی نزیسته بود، نشانهی خفت مردم نبود، انفجار حسرتی بود که تجربهاش نکرده بودیم.
258 258